No l♥ve
by : x-themes

 

وقتی تو اون مکان باعشق جدیدت ک مبارکت باشه من نشدم دیگری اون نشد بازم یکی دیگه دیدمت ک داشتی نازشومیکشدی و منتشو میکشیدی ک بزاره ببوسیش

ی هو دلم گرفت وقتی دیدی منو هرچی از دهنت در اومد جلوی عشقت بهم گفتی یادته؟گفتی آشغال بیشعور کثافت اینجاچیکارمیکنی؟چرا راحتمــــون نمیزاری؟وهزارتاچیزدیگه یادته من حتی دهنمو باز نکردم و یه آه هم نکشدیم فقد بهت لبخندمیزدم

گفتی لال شدی گفتی زود گورتو گم کن ای فلانی لال مونی نگرفته بودم برا این ساکت موندم وچیزی نگفتم ک جلو عشقت کم نیاری گفتم بزار بازم من خرد بشم بزار اونی ک ی زمانی بهترینم بود خوش باشه

فقد منوببخش ک لبخند اخرم همراه با اشکام بود ک میریخت اخه دسته خودم نبودن ک کنترلشون کنم

 

یک شنبه 27 مرداد 1392 16:43 |- only girl -|

 

خدا دلم گرفته توتنها کسیمی ک میتونم همه درد دلامو بهت بگم

خداجون چرا دنیات اینجوریه؟خدا جونم دنیات پرشده ازخیانت وهوس بازی

حتی نمیشه ب عزیزترین کست اعتماد کنی ک ی روز اونم باکمال پرویی بهت خیانت میکنه

خدایا خودت ناظربودی ک حتی شریک زندگیه ادم بهش خیانت میکنه و میره با یکی دیگه ک چی؟اخه لامصب تو زن داری کثافت توشوهر داری!چه مرگته میری با یکی دیگه؟

یه کم بنفکرهمسرت باش ک دلش به توی ناکس خوشه

هیییییی خدا هیییییی دنیای بی وفا ک ب کسی وفا نداری

خدایا دنیا کثیف وآلوده شده تعطیلش کن

کاشکی فقد این دو کلمه از دنیا پاک میشدن فقد این دو کلمه"خیانت"هوس باز"

یک شنبه 27 مرداد 1392 16:29 |- only girl -|

عزیزم  ای بهترینم ک بودی میخوام چیزیو بهت بگم تو تنها وتنها لایق این کلمه هستی

"هـــــوس باز"

شنبه 26 مرداد 1392 11:30 |- only girl -|

 

دخترم امروز برای تومینویسم سالهابعداگربه دنیا اومدی وبزرگ شدی  قدکشیدی وخانوم شدی

دلم میخواهد تورا ازهمه پسرهای محله ومدرسه ودانشگاه دورکنم دلم میخواهد نگذارم ازخانه بیرون بروی دلم میخواهد رنگ افتاب رافقط در حیاط  خانه ببینی

دخترم میدانم ازمن متنفر میشوی میدانک مرا بدترین مادر دنیا میدانی...خوب میدانم

اما دخترکم اگر بدانی چه بر سرجوانی مادرت آمدچگونه دلش شکست وآرزو هایش تباه شداز مادر گله نمیکنی

دخترم وقتی سنت هنوز درگیر احساس است ومنطق نمیشناسد عاشق میشوی

دخترکم عاشقی درد دارد

بمیرد مادر و درد آن روز هایت را نبیند

شنبه 26 مرداد 1392 11:20 |- only girl -|

آه امشب این بغض لعنتی بدجور گلویم رافشارمیدهد طوری که دارم خفه میشوم

تحمل کردنش برام خیلی سنگین هست

یک شنبه 6 مرداد 1392 23:19 |- only girl -|


خداجــون خسته ام خستـــــــه ازاین زندگیــــه تـــــــــــکراری

شنبه 5 مرداد 1392 14:0 |- only girl -|

خدایا این ترس رو ازدلم ببربیرون...اگه خیلیه پس خودموراحت کن

خداچیکارکنم ؟؟؟سره دوراهی گیرکردم

خداجون خودت فقدازدلم باخبری میدونی چی میکشم

پس دستموبگیر

چهار شنبه 2 مرداد 1392 23:36 |- only girl -|

خستم ازاین زندگیه تکراری خیلی خستم...کی میشه راحت شم؟خیالم آسوده بشه؟

مردم به آینده امیدوارن ولی من... من چی؟من ازایندم نومیدترازامروز ودیروزم هستم....من ازایندم میترسم

میگن به فردایت امیدوارباش..فردا بهتراز دیروزت میشه زندگیت عوض میشه

مگه امروز فردای دیروز نبود؟پس چرا عوض نشدچرا؟

میخوام همینجاتموم بشه اینده رو نمیخوام...از آیندم بیم دارم

این زندگی فایده نداره برام

چهار شنبه 2 مرداد 1392 23:27 |- only girl -|

خداجون بریدم....راحتم کن...این دنیارو نمیخوام خدا نمیخواااااااااااااااااام

خـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــدا

چهار شنبه 2 مرداد 1392 23:24 |- only girl -|

ϰ-†нêmê§